امروز هم گذشت
با مرور خاطرات دیروز
با غم نبودنت..و سکوتی سنگین
و من شتابان در پی زمان بی هدف
فقط میروم ..فقط میدوم
یاسها هم مثل من خسته اند از خزان و سرما
گرمی مهر تو را میخواهند
غنچه های باغ هم دیگر بهانه میگیرند
میان کوچه های تاریک غربت و تنهایی
صدای قدمهایت را می شنوم اما تو نیستی
فقط صدایی مبهم
قول داده بودی برایم سیب بیاوری
سیب سرخ خورشید
*سیب سرخ امید
*یادت هست؟؟؟
*و رفتی و خورشید را هم بردی
*و من در این کوچه های تنگ و تاریک
*سرگردانم و منتظ
برگی از زندگی ام را ورق میزنم
*امروز به پایان دفترم نزدیکم

نظرات شما عزیزان:
|